زیغ بافی

لغت نامه دهخدا

زیغبافی. ( حامص مرکب ) عمل زیغباف. حصیربافی :
برو زیغبافی گزین کار کرد
نئی مرد شمشیر وروز نبرد.فردوسی ( از انجمن آرا ).رجوع به زیغ و زیغباف شود.

فرهنگ فارسی

عمل زیغ باف حصیر بافی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم