رای برانداختن. [ ب َ اَ ت َ ]( مص مرکب ) اظهار عقیده کردن. نظر دادن. رای زدن. اظهار نظر کردن. نظر دادن. راهنمائی کردن : برانداز رایی که یاری دهد ازین وحشتم رستگاری دهد.نظامی.دگرگونه دانا برانداخت رای که سیماب دارد در آن آب جای.نظامی.
فرهنگ فارسی
اظهار عقیده کردن . رای زدن . اظهار نظر کردن . نظر دادن . راهنمایی کردن .