دوتیغه باز

لغت نامه دهخدا

دوتیغه باز. [ دُ غ َ / غ ِ ] ( نف مرکب ) آنکه با دو تیغ بازی کند و این رسمی است سپاهیان هند را. ( آنندراج ) :
به سینه صف اعدا که خیل مورانند
دوتیغه باز چو نوک زبان مار افتاد.طالب آملی ( از آنندراج ).- دوتیغه باز بهادری ؛ دو تیغه بازی. به دو دست تیغ زدن. ( از آنندراج ).
- زخم دوتیغه باز ؛ نهایت تازه. ( آنندراج ) :
ای صبح آه سرد تو از انتظار کیست
زخم دوتیغه باز تو از ذوالفقار کیست.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

آنکه با دو تیغ بازی کند و این رسمی است سیاهیان هند را .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم