دستگیر گردیدن

لغت نامه دهخدا

دستگیر گردیدن. [ دَ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) اسیر شدن. به بند افتادن :
دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم
تا نگردد هیچ کس در دست ظالم دستگیر.سوزنی. || یار و مددکار شدن :
در این کار گردی مرا دستگیر
مسوزان بمن بر دل زال پیر.فردوسی.

فرهنگ فارسی

اسیر شدن به بند افتادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی