خون نداشتن

لغت نامه دهخدا

خون نداشتن. [ ن َ ت َ ] ( مص مرکب ) هدر بودن خون مقتول. قصاص نداشتن قاتل. قتلی بدون قصاص بودن. ( آنندراج ). || رگ نداشتن. بی غیرت بودن. بی حمیت بودن. || ضعیف بودن. رنجور بودن. ضعف مفرط داشتن.

فرهنگ فارسی

هدر بودن خون مقتول یا رگ نداشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان فال احساس فال احساس