خورش یافتن

لغت نامه دهخدا

خورش یافتن. [ خوَ / خ ُ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) غذا یافتن. طعام یافتن. خوراک یافتن. ( یادداشت مؤلف ). اقتیات. ( منتهی الارب ). || قاتق یافتن. ادام یافتن. || بهره یافتن. سود یافتن. منفعت یافتن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

غذا یافتن طعام یافتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال عشقی فال عشقی فال تماس فال تماس