خور پرست

لغت نامه دهخدا

خورپرست. [ خوَرْ / خُرْ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) پرستنده خورشید. عابدالشمس. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
فرویاختی سوی خورشید دست
سر خویش چون مردم خورپرست.اسدی.|| حربا. خورپا. آفتاب پرست. || گل آفتاب گردان. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

پرستنده خورشید عابدالشمس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال رابطه فال رابطه فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال انگلیسی فال انگلیسی