خودرایی کردن

لغت نامه دهخدا

خودرایی کردن. [ خوَدْ / خُدْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خودکامی کردن. از روی استبداد کاری کردن. لجاج کردن. یک دندگی کردن. لجبازی کردن. عناد کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || سرسختی کردن. از روی خیال و هوای نفس کاری انجام دادن. غیرموافق با خارج کاری کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : هرکه نصیحت از روی خودرایی می کند خود به نصیحت محتاج تر است. ( گلستان سعدی ). || تکبر کردن. غرور فروختن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

خود کامی کردن یا سرسختی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال رابطه فال رابطه فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال قهوه فال قهوه