خرده کافور

لغت نامه دهخدا

خرده کافور. [ خ ُ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) کنایه از کواکب و ستارگان باشد. ( برهان قاطع ) ( از انجمن آرای ناصری ) ( از آنندراج ) :
در شمامه خرده کافور جوجو باز شد
عنبرتر کاروان بر کاروان آمد پدید.عمید لومکی ( از آنندراج ).روی زمین بخرده کافورشد نهان.؟ ( از انجمن آرای ناصری ).

فرهنگ فارسی

کنایه از کواکب و ستارگان باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم