خدا بیامرزی

لغت نامه دهخدا

خدابیامرزی. [ خ ُ م ُ ] ( حامص مرکب ) عمل خدابیامرزی گفتن. عمل خدابیامرزی خواستن. ( یادداشت بخط مؤلف ): خدایش بیامرزاد آن خواننده را چون بخواند. نویسنده عاجز مسکین رابخدابیامرزی یاد آرد. آمین. ( دیباچه دیاتسارون ).

فرهنگ فارسی

خدا بیامرز گفتن طلب مغفرت ( برای مرده ) .
عمل خدا بیامرزی گفتن عمل خدا بیامرزی خواستن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم