خار کنان

لغت نامه دهخدا

خارکنان. [ ک َ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال خار کندن :
کف چرخ زنان بر می ، می رقص کنان در دل
دل خارکنان از رخ ، گلزار نمود اینک.خاقانی.

فرهنگ فارسی

در حال خار کندن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال عشقی فال عشقی فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش