جیک زدن

لغت نامه دهخدا

جیک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، لب بسخن گشودن : جیک نزن وگرنه ترا خواهم کشت.

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص ل . ) اعتراض کردن . ،~ کسی در نیامدن جرئت اعتراض نداشتن ، تحمل کردن و هیچ نگفتن .

فرهنگ فارسی

در تداول لب بسخن گشودن

ویکی واژه

اعتراض کردن. ؛~ کسی در نیامدن جرئت اعتراض نداشتن، تحمل کردن و هیچ نگفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم