لغت نامه دهخدا
تحلین یاقوتاً و شذراًو صبغةً
و جزعاً ظفاریاً و دُرّاً توائما.مرقش اصغر ( از الجماهر ).و فینا من المعزی تلاد کأنها
ظفاریة الجزع الذی فی الترائب.فرزدق ( از الجماهر ).و النیل یجری فوق رضراض من الجزع الظفاری.؟ ( از الجماهر ).و رجوع به جزع و جزع یمانی شود.