تیغزبانی کردن

لغت نامه دهخدا

تیغزبانی کردن.[ زَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به فصاحت سخن گفتن. بی پرده و اغماض بیان مطلبی کردن. داد سخن دادن :
سر طلبی تیغزبانی مکن
روزنه ای رازفشانی مکن.نظامی.

فرهنگ فارسی

به فصاحت سخن گفتن بی پرده و اغماض بیان مطلبی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم