لغت نامه دهخدا
هر آنکس که جانش به آهن گزم
همه جامه اش در سگاهن گزم. نظامی ( از آنندراج ).
جان گزیدن. [ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) جان را اختیار کردن. جان را بر چیز دیگر ترجیح دادن :
یا دوست گزین کمال یا جان
یک خانه دو میهمان نگنجد.کمال خجندی ( از ارمغان آصفی ).