تیز نگریستن

لغت نامه دهخدا

تیز نگریستن. [ ن ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) در کسی ، به خشم در او دیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
سلیمان یکی تیزتیز در وی نگریست. ( حدودالعالم از یادداشت ایضاً ). || خیره نگاه کردن : و نشان تندرستی و قوت او [ افعی گرزه ] آن باشد که سر برافراشته دارد و چشمهای او سرخ باشد... و تیز نگرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

در کسی بخشم در او دیدن خیره نگاه کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال راز فال راز