تخته برداشتن

لغت نامه دهخدا

تخته برداشتن. [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) باز کردن در صندوق و تابوت و جز آن :
ز تابوت زر تخته برداشتند
که گفتار او خیره پنداشتند.فردوسی.- تخته برداشتن از دکان ؛ واکردن دکان :
تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش
پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت.حسین ثنائی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

باز کردن در صندوق و تابوت و جز آن یا تخته برداشتن از دکان واکردن دکان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم