تخته برداشتن. [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) باز کردن در صندوق و تابوت و جز آن : ز تابوت زر تخته برداشتند که گفتار او خیره پنداشتند.فردوسی.- تخته برداشتن از دکان ؛ واکردن دکان : تو بزم ساز بعشرت که صبح باده فروش پی صبوح تو این تخته از دکان برداشت.حسین ثنائی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
باز کردن در صندوق و تابوت و جز آن یا تخته برداشتن از دکان واکردن دکان .