دانشنامه اسلامی
این مساله از نقطه نظر علم اخلاق از اهمیت والایی برخوردار است زیرا انسان با شناختن چنین عوامل و انگیزه هایی می تواند از رهگذر تقویت آنها خودش یا دیگران را در زمینه خداشناسی به تلاش بیشتری وا دارد و یا با شناساندن و تایید و تحریک آن ها شخص را وادار کند تا بطور خودکار، دنبال کسب معرفت برود. بنابراین، برای یک معلم اخلاق و مربّی، شناختن این انگیزه ها ضروری به نظر می رسد. چنانکه شناخت راه های تقویت و تحریک آن ها نیز لازم است. از این رو، در این جا ما نیز تا آنجا که مجال داشته باشیم برای بیان مساله فوق به بررسی برخی از این عوامل و انگیزه ها می پردازیم.
فطرت حقیقت طلبی
از جمله انگیزه هایی که در زمینه مطلق علوم و همه معارف و شناخت های انسان تاثیر مثبت دارد عبارت است از «فطرت حقیقت طلبی». آفریدگار متعال، انسان را به گونه ای آفریده است که فطرتاً و از درون خود طالب شناخت حقایق است و پیوسته در جست و جوی این گمشده خویش به طرح سؤالات و حلّ مسائل در زمینه های متنوّع و موضوعات گوناگون می پردازد و از همین جاست که در زمینه معارف و علوم تاکنون پیشرفت چشم گیری کرده است و فلسفه و علوم مختلف و رشته های گوناگون تخصّصی را که روز به روز انشعاب بیشتری می یابند به وجود آورده و از این رهگذر به اختراعات و اکتشافات و ترقّی و تعالی در زندگی دست یافته است.حقیقت جویی یک میل فطری و جبری است که در درون هر انسانی ریشه دارد و احیاناً از آن به غریزه کنجکاوی تعبیر می شود. این گرایش، به هر نامی که از آن یاد کنیم، در واقع جزئی از حقیقت انسان است و در سرشت و نهاد انسان و اعماق هستی وی ریشه دارد که هرگاه از آن غفلت کنیم در واقع از بخشی از انسانیت و پاره ای از وجود خویش غفلت کرده ایم. بنابر این، انسانیت و کمال انسانی انسان این اقتضا را دارد تا به جستجوی حقایق و درک آن ها بپردازد و اگر در این کار کوتاهی کند در واقع به انسانیت او لطمه خورده است و تا حدّ حیوانیت و پایین تر، سقوط خواهد کرد.
← رابطه حقیقت جویی و کمال جویی
انگیزه دیگری که در انسان وجود دارد و به تناسب این بحث می توان روی آن دست گذارد، «حبّ ذات» است که در نقش یک عامل درونی نیرومند، انسان را وا می دارد تا کمالات خویش را دنبال کند و فضیلت و شرافت انسانی را در خویش محفوظ بدارد. از دیدگاه «فلسفه» و «علم النّفس»، یکی از فروع حبّ ذات (یا خود خواهی و خود دوستی) که گاهی نیز از آن به «کرامت خواهی» تعبیر می شود، این است که انسان به شدت خواهان آن است که انسانیتش حفظ شود و با حیوانات فرق داشته باشد. و از آن جا که زندگی و کرامت انسانی و مقام انسانیت ـ بر خلاف زندگی حیوانی مبتنی بر قوانین کور و سیر غریزی که در آن تعقل و گزینش عقلانی را جایی نیست و یا بسیار ضعیف است ـ کاملاً وابسته به این است که زندگی انسان بر پایه های عقلانی استوار و رفتارش بر گزینش عقلانی متّکی باشد و در چارچوب ایدئولوژی و جهان بینی و قالب ها و استانداردهای معقول و منطقی، ظاهر شود.بنابر این، در زندگی انسانی، رفتار انسان در قالب های ارزشی و عقلانی ظاهر می شود که آن ها نیز به نوبه خود، مبتنی بر شناخت ها و بینش های عقلانی و در راس همه آن ها خداشناسی خواهد بود. و به عبارتی اگر انسان خدا را نشناسد، در واقع، جهان بینی صحیح و عقلانی ندارد و با فقدان جهان بینی معقول، از داشتن ایدئولوژی درست محروم خواهد بود که در این صورت، رفتار صحیح و انسانی از وی صادر نمی شود.
← کرامت خواهی در قرآن
...