انبوه گشتن

لغت نامه دهخدا

انبوه گشتن. [ اَم ْ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) در یک جا گرد آمدن و فراوان شدن. انبوه شدن. توده شدن :
چو انبوه گشتند بر پیشگاه
چنان گفت شاه جهان با سپاه.فردوسی.چو بر هم نهادند و انبوه گشت
ببالای سنگین یکی کوه گشت .فردوسی.

فرهنگ فارسی

در یک جا گرد آمدن و فراوان شدن . انبوه شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم