دانشنامه اسلامی
از اولین روزهای ولادت امام حسین (علیه السّلام) در سال چهارم هجری، تا رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) که حدود شش سال و هشت ماه بعد اتفاق افتاد، ایشان همواره مورد عنایات و الطاف ویژه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) قرار داشتند. اظهار محبت و عواطف شدید پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نسبت به امام حسین (علیه السّلام) و برادر بزرگوارشان حد و حصری نداشت. آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) پیوسته و در هر زمان و مکانی به این دو بزرگوار ابراز علاقه می نمودند و مقام شامخ آن دو را نزد مردم می ستودند. از سلمان فارسی نقل شده که می گفت: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) حسین (علیه السّلام) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی؛ تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی؛ تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت های خدایی که نه نفرند و حاکم ایشان قائم ایشان می باشد.» و در روایتی دیگر از ایشان آمده: «بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) وارد شدم. حسن (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) نزد وی غذا می خوردند. آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) یک بار لقمه ای در دهان امام حسن (علیه السّلام) می گذاشت و بار دیگر لقمه ای در دهان امام حسین (علیه السّلام). پس از خوردن غذا، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) امام حسن (علیه السّلام) را بر دوش خود و امام حسین (علیه السّلام) را بر زانوی خود نشاندند و آن گاه رو به من کرد و فرمود: "ای سلمان! آیا آنان را دوست داری؟ " گفتم: "ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) ! چگونه آنان را دوست نداشته باشم، در حالی که می بینم چه اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟ " فرمود: "ای سلمان! هر کس اینان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. " سپس دستش را بر شانه حسین (علیه السّلام) نهاد و فرمود: "او، امام پسر امام است، نُه تن از نسل او، امامانی نیک و امین و معصوم اند و نهمین آنان، قائم (قیام کننده) ایشان است. "» مردم مدینه بارها و بارها دیده بودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) را به سینه می فشرد و آنان را می بویید و می بوسید و بارها مانند این روایت را از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) شنیده بودند که می فرمود: «حسن (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) فرزندان من هستند، هر کس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست داشته خدا را دوست دارد و هر که خدا را دوست داشته وارد بهشت می شود و هر کس آنها را بد بدارد مرا بد داشته و هر که مرا بد داشته خدا را بد داشته و هر که خدا را بد بدارد وارد جهنم می شود.» ابوهریره که خود از مزدوران معاویه است اعتراف می کند که «رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) را دیدم که امامین (علیه السّلام) را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد وقتی به ما رسید فرمود: هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.» نقل شده حسن (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) در حالی که خردسال بودند، در مجلس رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و یارانش حاضر می شدند و از سر و دوش ایشان بالا می رفتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) هم به آنان ابراز محبت می کردند و گاهی سرشان را برای آنان پایین می آورد و گاهی آنان را می گرفت و می بوسید... گاهی هم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در منزل در حالی که حسن (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) بر پشتش سوار بودند بر دست و پاهای خود راه می رفت و می فرمود: «مرکب شما نیکو مرکبی است و شما نیز نیکو سوارانی هستید.» علاقه حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) به حضرات چنان بود که با ورودشان به مسجد گاه خطبه اش را ناتمام می گذاشت و از منبر پایین می آمد و به استقبال آنان می رفت و آنان را در آغوش می کشید. گاهی هم حسنین (علیه السّلام) در زمان اقامه نماز جماعت در مسجد و به هنگام سجده رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، بر پشت آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) سوار می شدند و پای خود را تکان می دادند و صدای: هی هی! سر می دادند؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) آنان را می گرفتند و در کنار خود می نشاندند؛ اما هنگامی که دوباره به سجده می رفتند، دیگر بار بر پشت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) سوار می شدند و حرکات قبلی خود را دوباره تکرار می کردند تا اینکه نماز حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) به پایان می رسید. بعضی اوقات مردم به سوی حسنین (علیه السّلام) می آمدند تا دورشان کنند اما پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به آنها می فرمود: «رهایشان کنید. پدر و مادرم فدایشان! هر کس مرا دوست دارد، باید این دو را دوست داشته باشد.» یعلی عامری نقل کرده که «با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در پی دعوتی، به مهمانی می رفتیم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) جلوتر از ما حرکت می کرد در راه حسین (علیه السّلام) را دیدیم که با پسر بچّه گان، مشغول بازی بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را دید و در حضور مردم دوید تا او را بگیرد؛ امّا حسین (علیه السّلام) به این سو و آن سو می گریخت. رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلّم) هم او را می خنداند تا آن که او را گرفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) یک دستش را پشت سر حسین (علیه السّلام) و دست دیگرش را زیر چانه او گذاشت و دهانش را بر دهان او نهاد و وی را بوسید و فرمود: «حسین، از من است و من، از حسینم. خدا دوست بدارد هر کس را که دوستدار حسین (علیه السّلام) است! حسین (علیه السّلام)، سبطی از اسباط (نواده ای از نوادگان است».
حضور در وقایع مهم
علی رغم طفولیت و کمی سن و سال، امام حسین (علیه السّلام) به همراه اهل بیت گرامی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم)، در برخی جریانات و وقایع مهم زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، حضور داشتند که از برجسته ترین این وقایع می توان به این موارد اشاره کرد:
← مباهله با نصارای نجران
۱. ↑ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۶۲، قم، دار الکتب الاسلامیه، ۱
...