اسفنج الذکر

لغت نامه دهخدا

اسفنج الذکر. [ اِ ف َ جُذْ ذَ ک َ ] ( ع اِ مرکب ) اسفنج نر: و الذکر منه [ من الاسفنج ] صلب. ( تذکره ضریر انطاکی ج 1 ص 46 ). و رجوع به اسفنج ( از تحفه حکیم مؤمن ) و ابن البیطار در کلمه اسفنج شود.

فرهنگ فارسی

اسفنج نر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال آرزو فال آرزو فال مکعب فال مکعب