اسفناج رومی

لغت نامه دهخدا

اسفناج رومی. [ اِ ف َ / ف ِ ج ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دوائی باشد که آنرا بعربی قطف و سرمق و بقلة الذهبیة خوانند. استسقا را نافع است. اگر جامه ابریشمی را به طبیخ آن بجوشانند پاک و پاکیزه گردد. ( برهان قاطع ).

فرهنگ فارسی

دوائی باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال پی ام سی فال پی ام سی فال سنجش فال سنجش فال قهوه فال قهوه