دانشنامه اسلامی
روزی پیشوای هفتم به یکی از کاخ های مجلل هارون الرشید، در بغداد رفت. هارون با نخوت و غرور پرسید: این قصر از آن کیست؟ و هدفش این بود که این قدرت و شکوه ظاهری را به رخ امام بکشد. حضرت بدون این که کوچک ترین اهمیتی به سرای پر زرق و برق او بدهد، با کمال صراحت فرمود: این خانه، ماوای فاسقان است، همان کسانی که خداوند درباره آنان می فرماید: «ساصرف عن ءایتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق وان یروا کل ءایة لا یؤمنوا بها...»، هارون از این پاسخ عصبانی گردید و در حالی که خشم خود را به سختی پنهان می کرد، با التهاب پرسید: پس این مکان از کیست؟ امام بی درنگ فرمود: (در حقیقت ) این خانه از آن پیروان ماست که دیگران با زور و قدرت تصاحب نموده اند.
استدلال امام درباره نسب خویش
هارون آشکارا بر انتساب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم تکیه می کرد و چون در مدینه به مرقد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم رسید، گفت: درود بر تو ای فرستاده خدا و ای پسر عمو! در این موقع امام کاظم علیه السّلام که از مقصد وی آگاهی داشت، نزدیک قبر جدش رفت و با صدای بلند گفت: درود بر تو ای پیامبر خدا! و ای پدر! هارون از این سخن به حدی ناراحت شد که رنگ از چهره اش پرید و بی اختیار گفت: واقعا این افتخاری است! سپس از موسی بن جعفر پرسید: چگونه ادعا می کنید فرزند پیامبرید در حالی که فرزند علی هستید. زیرا هرکس به جد پدری خود منسوب می شود نه جد مادری! امام در پاسخ وی این آیه را قرائت نمود: «ووهبنا له و اسحق ویعقوب کلا هدینا ونوحا هدینا من قبل ومن ذریته ی داوود وسلیمن وایوب ویوسف وموسی و هرون وکذ لک نجزی المحسنین• وزکریا ویحیی وعیسی والیاس کل من الصلحین» ؛ آنگاه امام افزود: در این آیه، «عیسی» از فرزندان پیامبران بزرگ پیشین شمرده شده است، در صورتی که او پدر نداشت و تنها از طریق مادرش، مریم ، نسب به پیامبران می رساند. ما نیز به واسطه مادرمان فاطمه ، فرزند پیامبریم. هارون در برابر این استدلال و استناد قرآنی سکوت کرد.
حساب بودن دین
امام کاظم علیه السّلام به هارون فرمود: دین همه اش حساب است. اگر غیر از این بود، خداوند از بندگانش حساب نمی خواست. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و ان کان مثقال حبة من خردل اتینا بها و کفی بنا حسبین» ؛ و اگر عملی به سنگینی خردلی هم باشد، به حسابش می آوریم که ما حساب کردن را بسنده ایم.
امام و حرمت شراب
...