ارنب بحری

لغت نامه دهخدا

ارنب بحری. [ اَ ن َ ب ِ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حیوانی است صدفی شکل مایل بسرخی و مابین اجزاء او چیزی سبز مانند برگ اشنان و سر او در صلابت مثل سنگ و آن سم قتال و در نهایت حرارت و احراق است و ضماد کوبیده او بتنهائی و با تخم انجره سترنده موی و همچنین طلاء روغن طبیخ او و سوخته او جالی باصره و دندان و طلاء خون او جهت کلف و بهق نافع است و خاکستر سر او با پیه خرس و بتنهائی جهت داءالثعلب بغایت مفید است و ابن تلمیذ طلاء او را جهت گزیدن زنبور فادزهر سریعالاثر میداند. ( تحفه حکیم مؤمن ). حیوانی است دریائی کوچک صدفی شکل سرخ رنگ و بر سر وی سنگ پاره ای است و اگر سر وی بسوزانند خاکستر آن نافع بود جهت داءالثعلب خاصه که باپیه خرس طلا کنند البته موی برویاند و اگر در چشم کشند آن خاکستر را جلاء دهد و از جمله سموم قتاله است و خون وی گرم بر بهق و کلف چون طلا کنند زایل کند و خاکستر آن چون سنون سازند دندان را جلا دهد و علامت خوردن آن ضیق النفس و سرخی چشم و سرفه خشک و دشخواری بول و نفث دم و درد معده و درد گرده و لون بول بنفشج بود و شش را ریش کند و از آن جمله است که کشنده بود ومعالجه آن به لعابات و روغن بادام شیرین و شیر زنان و خبازی و خطمی کنند جوشانیده. ( اختیارات بدیعی ). نوعی از حیوانات دریائی صدفی سفالپد از خانواده سپی ئیده که شامل سی نوع فرعی است و در همه دریاها یافت شود. سیپیا. السبفیاس. ( دمشقی ). لسان البحر. ماهی مرکب. ( تحفه ). دِمیا . صاحب ذخیره خوارزمشاهی گوشت او را از سموم شمارد: و اورا زهر دادند بر دست خادمی و آن زهر شحم ارنب بحری بود. ( تاریخ بیهق ). || استخوان ارنب بحری موسوم است به کف دریا. زبدالبحر. آذاریقون. فلومن.

فرهنگ فارسی

حیوانی دریایی است صدفی شکل و سرخ رنگ و بر سر وی سنگ پاره ایست و اگر سر وی را بسوزانند خاکستر آن نافع بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال فنجان فال فنجان فال عشقی فال عشقی فال لنورماند فال لنورماند