ابو واصل

لغت نامه دهخدا

ابوواصل. [ اَ بو ص ِ ] ( اِخ ) محدث است. او از ابی مسعود و از او عبدالکریم روایت کند.
ابوواصل. [ اَ بو ص ِ ] ( اِخ ) محدث است. او از ابی امیه و از او محمدبن سلیمان روایت کند.
ابوواصل. [ اَ بو ص ِ ] ( اِخ ) تمیمی. محدث است. او از ابی صادق و از او مروان روایت کند.
ابوواصل. [ اَ بو ص ِ ] ( اِخ ) جنادبن واصل کوفی مولی بنی اسد و بعضی کنیت او را ابومحمد گفته اند. رجوع به جناد... شود.
ابوواصل. [ اَبو ص ِ ] ( اِخ ) سلیمان بن فرّوخ. محدث است. او صحبت ابوایوب را دریافته و از او قریش بن حیان روایت کند.
ابوواصل. [ اَ بو ص ِ ] ( اِخ ) عبدالحمیدبن واصل بصری. او از اَنَس و از او عتاب بن بشیر روایت کند.

فرهنگ فارسی

محدث است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال مکعب فال مکعب فال تخمین زمان فال تخمین زمان