ابو قران

لغت نامه دهخدا

ابوقران. [ اَ ؟ ] ( اِخ ) از مردم نصیبین. او گمان میکرد در صنعت کیمیا بعمل اکسیر تام دست یافته است و وی را در نزد اهل این صناعت محل و اعتباری است و ابن وحشیه از او نام میبرد. او راست : شرح کتاب الرحمه جابر. کتاب الخمائر. کتاب البلوغ. کتاب شرح الأثیر. کتاب التصحیحات. کتاب البیض. کتاب الفرقین المسبع. کتاب الاشاره. کتاب التمویه. ( ابن الندیم ).

فرهنگ فارسی

از مردم نصیبین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال نوستراداموس فال نوستراداموس