ابو خمیر

لغت نامه دهخدا

ابوخمیر. [ اَ خ ُ م َ ] ( اِخ ) ابن مالک. محدث است.
ابوخمیر. [ اَ خ ُ م َ ] ( اِخ ) نفیر، والد جبیربن نفیر. صحابی است.

فرهنگ فارسی

ابن مالک محدث است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی فال مکعب فال مکعب فال آرزو فال آرزو