یکتادل

لغت نامه دهخدا

یکتادل. [ ی َ / ی ِ دِ ] ( ص مرکب ) ساده لوح. صافی درون. ( یادداشت مؤلف ) :
تو یکتادلی و ندیده جهان
چنان دان که درد تو دارد نهان.فردوسی. || صادق. صمیمی. مخلص. یک دل :
چنان چون تو یکتادلی مهر او را
دلش بر تو هرگز مبادادوتایی.فرخی.کهن دار دستورو فرزانه رای
به هر کار یکتادل و رهنمای.اسدی ( گرشاسب نامه ص 195 ).

فرهنگ عمید

= یکدل

فرهنگ فارسی

ساده لوح صافی درون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال عشقی فال عشقی فال لنورماند فال لنورماند فال تخمین زمان فال تخمین زمان