گچ گرفتن. [ گ َ گ ِرِ ت َ ] ( مص مرکب ) به گچ اندودن. جصاصه. اجتصاص. ( منتهی الارب ). || به گچ پوشیدن استخوان شکسته. به کرباس آلوده به گچ ، گرفتن استخوان شکسته را. - گچ گرفتن کسی را ؛ فروبردن او رادر گچ تا بمیرد. فروبردن گناهکار در گچ روان تا سخت شود و مرد در آن بمیرد.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - بگچ اندودن . ۲ - با گچ پوشیدن استخوان شکسته را بوسیل. گچ . یا گچ گرفتن کسی را . فرو بردن او را در میان گچ تا بمیرد ( و آن نوعی تنبیه سرکشان و مجرمان بود برای عبرت دیگران ) .