لغت نامه دهخدا
گورسفید. [ س َ / س ِ ] ( اِخ ) کوهی است درمشرق دریاچه نیریز. ( جغرافیای طبیعی کیهان ص 55 ).
گورسفید. [ س َ / س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سراب دوره بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری سراب دوره و 4 هزارگزی جنوب اتومبیل روخرم آباد به کوهدشت. جلگه و معتدل مالاریایی و سکنه آن 240 تن است. آب آن از رودخانه خرم آباد تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان سیاه چادربافی و جل بافی و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفه سبزه وار و چادرنشین هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
گورسفید. [ س َ / س ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ماهور و میلانی بخش خشت شهرستان کازرون واقع در 69000 گزی کنارتخته که در دامنه کوه بزان واقع شده است. سکنه آن 35 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).