لغت نامه دهخدا
کیت. ( ادات استفهام + ضمیر ) ( «کی »، ادات استفهام + «ت »، ضمیر متصل مفعولی و اضافی ) کی تو را. چه کس تو را :
ور بگیری کیت جستجو کند
نقش با نقاش چون نیرو کند؟مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 159 ).
کیت. [ ک َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) زیرک. ج ،اکیات. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زیرک و هوشیار و باوقوف. ج ، اکیات. ( ناظم الاطباء ). در اقرب الموارد آمده : اکیات ، اکیاس و آن جمعکَیِّس است نه کیس [ کی ] و «تا» مبدل از «س » است.
کیت. [ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ع اِ ) چنین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به «کیت و کیت » شود.
کیة. [ ک َی ْ ی َ ] ( ع اِ ) داغ. کَی . ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). اسم مره از کَی . ( از اقرب الموارد ). || داغ جای. ( منتهی الارب ). جای داغ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).