کناب

لغت نامه دهخدا

کناب. [ ک ِ ] ( ع اِ ) سر شاخ خرما یا عام است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). سر شاخ و سر شاخ خرمابن. ( ناظم الاطباء ). || خوشه خرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سرشاخ خرما یا عام یا خوشه خرما
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق فال انبیا فال انبیا فال آرزو فال آرزو