کلیایی

لغت نامه دهخدا

کلیایی. [ ک ُل ْ ] ( اِخ ) از ایلهای کردو تقریباً مرکب از 8000 خانوار است و در شمال کرمانشاهان مسکن دارند. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 60 ).
کلیایی. [ ک ُل ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستانهای بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان است. این دهستان در مغرب بخش و مغرب راه گردنه مله ماس به سنقر و سنقر به گردنه سردارآباد واقع است و 112 آبادی کوچک و بزرگ دارد و سکنه آن در حدود 24850 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
کلیایی. [ ک ُل ْ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ماهیدشت پایین است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 355 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان واقع در قسمت باختر بخش . این دهستان دارای ۱۱۲ آبادی و۲۴ ۸۵٠ تن سکنه است .

دانشنامه آزاد فارسی

کَلیایی
از طوایف بزرگ کرد یک جانشین ناحیۀ سنقر در استان کرمانشاهان، مرکب از تیره های مختلف. اینان عمدتاً در شهرها، قصبات و روستاهای شهرستان سنقر سکونت دارند. جمعیت این طایفه در اواخر دورۀ قاجاریه ح دود ۸هزار خانوار بود. در بنیچه بندی نظامی دورۀ قاجاریه، یک فوج از آنان در اختیار دولت قرار گرفتند و در جنگ هرات (۱۲۵۴ق) و جنگ با انگلیس (۱۲۷۱ق) شرکت کردند. از سرداران، خوانین و بزرگان این طایفه می توان علی همت خان کلیایی ( ـ۱۲۱۳ق)، منصور السلطان و حسین قلی خان امیر امجد کلیایی را نام برد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم