کسد

لغت نامه دهخدا

کسد. [ ک ُ ] ( ع اِ ) قسط است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دارویی که قسط گویند. ( ناظم الاطباء ).
کسد. [ ک ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان موگوئی بخش آخوره در شهرستان فریدن. کوهستانی و سردسیر است با 140 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

فرهنگ فارسی

قسط است .دارویی که قسط گویند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
. کساد تجارت آن است که راغب و خریدارش کم باشد یعنی اموالیکه بدست آورده‏اید و تجارتیکه از کساد آن می‏هراسید. این لفظ یکبار بیشتر در قرآن مجید نیامده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم