کسبت

لغت نامه دهخدا

کسبت. [ ک ِ ب َ ] ( اِ ) تپنگو و یا غلافی که حجام و یا فصاد ابزارهای خود را در آن نگاه می دارد. ( ناظم الاطباء ). || قطعه ای از چرم که شخص سقا برکنار چپ خود آویزان کند و مشک آبرا به روی آن در دوش گیرد. ( ناظم الاطباء ).
کسبة. [ ک َ ب َ] ( ع اِ ) از اعلام ماده سگان است. ( منتهی الارب ). علم است مر ماده سگ و یا ماده گرگ را. ( ناظم الاطباء ).
کسبة. [ ک ِ ب َ ] ( ع مص ) ورزیدن. || ( اِ ) هیئت ورزیدن ، یقال فلان طیب الکسبة؛ ای الکسب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوع و هیئت ورزیدن. || ورز و کسب. ( ناظم الاطباء ).
کسبة. [ ک َ س َ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ کاسب. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). مردمان کاسب ورزنده. ( ناظم الاطباء ). پیشه وران. رجوع به کاسب شود.

فرهنگ فارسی

تپنگو و یا غلافی که حجام و یا فصاد ابزار های خود را در آن نگاه دارند. یا قطعه ای از چرم که شخص سقا بر کنار چپ خود آویزان کند و مشک آبرابه روی آن در دوش گیرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال حافظ فال حافظ فال ورق فال ورق فال آرزو فال آرزو