کرپه

لغت نامه دهخدا

کرپه. [ ک ُ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد. دسته گیاه انبوه بر زمین روئیده. مقابل تنک. ( یادداشت مؤلف ). || دیر کاشتن در زراعت. مقابل هراکش. کشتی که بعلت کمی آب در دست آخر کاشته می شود. ( یادداشت مؤلف ). || گیاه که هنوز به بلندی و کمال خودنرسیده باشد. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کرپا شود.
کرپه. [ ک ُ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) کرپا. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرپا در معنی هلندوز شود.

فرهنگ عمید

=شبدر

فرهنگ فارسی

( اسم ) شبدر : [ پیش تیغ تو روز صف دشمن دست چون پیش داس نو کرپا ] . ( رودکی )
گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد.یا دیر کاشتن در زاعت

فرهنگستان زبان و ادب

[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← کشت کُرپه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت استخاره کن استخاره کن فال پی ام سی فال پی ام سی