کرپه. [ ک ُ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد. دسته گیاه انبوه بر زمین روئیده. مقابل تنک. ( یادداشت مؤلف ). || دیر کاشتن در زراعت. مقابل هراکش. کشتی که بعلت کمی آب در دست آخر کاشته می شود. ( یادداشت مؤلف ). || گیاه که هنوز به بلندی و کمال خودنرسیده باشد. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کرپا شود. کرپه. [ ک ُ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) کرپا. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرپا در معنی هلندوز شود.
فرهنگ عمید
=شبدر
فرهنگ فارسی
( اسم ) شبدر : [ پیش تیغ تو روز صف دشمن دست چون پیش داس نو کرپا ] . ( رودکی ) گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد.یا دیر کاشتن در زاعت