ومد

لغت نامه دهخدا

ومد. [ وَ م َ ] ( ع اِ ) گرمای سخت یا گرمای سخت مع ایستادگی باد یا تری و خنکی که در شدت گرما از طرف دریا آید، یا سختی گرمای شب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ومدة. ( منتهی الارب ). سختی گرمای شب. ( اقرب الموارد ). || خشم. || ( مص )به خشم شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خشم گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ): ومد علیه غضب. ( اقرب الموارد ).
ومد. [ وَ م ِ ] ( ع ص ) ( لیلة... ) شب سخت گرم. ( منتهی الارب ). ومدة مثل آن است. ( منتهی الارب ). || خشمگین. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شب سخت گرم خشمگین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق فال عشقی فال عشقی