وفاد

لغت نامه دهخدا

وفاد. [ وَف ْ فا ] ( ع ص ) بسیاروُفود. ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به وفود شود.
وفاد. [ وُف ْ فا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ وافد. ( المنجد )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وافد شود.

فرهنگ فارسی

جمع وافد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال جذب فال جذب فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس