هبیت

لغت نامه دهخدا

هبیت. [ هََ ] ( ع ص ) مهبوت. مرد بددل و بی خرد. ( منتهی الارب ) ( معجم متن اللغة ). مرد بددل و ترسو و کم خرد. ( ناظم الاطباء ). مرد ترسو و بی خرد. ( اقرب الموارد ). مرد ترسو. جبان. ( معجم متن اللغة ). || جن زده ترسو. ( اقرب الموارد ). || آن کس که قدر و منزلتش فرود آمده باشد. || پرنده ای که بدون راهنمائی و با وله و اشتیاق پرواز کند. ( معجم متن اللغة ).
هبیت. [ هََ / هَِ ی َ ] ( ع ص ) مرد جن زده. || مرد ترسو. || ترسوی عقل و هوش باخته چون مهبوت. || نادان. احمق. گول. ( معجم متن اللغة ).
هبیة. [ هََ ب َی ْ ی َ ] ( ع اِ ) مؤنث هَبَی . دخترک خرد. ( ناظم الاطباء ). دختر خردسال. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( لسان العرب ).

فرهنگ فارسی

مرد جن زده مرد ترسو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال ورق فال ورق فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چای فال چای