نحور

لغت نامه دهخدا

نحور. [ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نحر. رجوع به نَحْر شود.
نحور. [ ن َ ] ( ع ص ) ناحر. ( المنجد ). نحرکننده. رجوع به نحر شود.

فرهنگ عمید

= نحر

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع نحر: آن قصایدراقلایدنحور فضایل ومحامدخودساخته بودند.
ناحر . نحر کننده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم