ناتق

لغت نامه دهخدا

ناتق. [ ت ِ ] ( ع ص ) شکافنده. || بلندکننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || زند زود آتش افروز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الزندالواری. ( المنجد ). آتش زنه زود آتش افروزنده. ( ناظم الاطباء ). زند ناتق ، آتش زنه بسیار آتش. ( مهذب الاسماء ). || گسترنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ناقه زود بارگیرنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ماده شتر زود بارگیرنده. ( ناظم الاطباء ). || اسب سخت برنشاننده سوار به رفتار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الفرس الذی ینتق راکبه.( المنجد ). اسبی که به سختی میگذارد کسی بر وی سوار شود. ( ناظم الاطباء ). || زن بسیاربچه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). زن و ناقه کثیرالولد. ( از المنجد ). زن بسیارفرزند. ( مهذب الاسماء ).
ناتق. [ ت ِ ] ( ع اِ ) نام ماه رمضان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نامی است ماه رمضان را. ( مهذب الاسماء ).نام شهر رمضان به جاهلیت. ( السامی فی الاسامی ). ناتق ،بدون الف و لام نام ماه رمضان است. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نام ماه رمضان نام شهر رمضان بجاهلیت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال زندگی فال زندگی فال انبیا فال انبیا فال نخود فال نخود