معلوم گشتن. [ م َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) معلوم گردیدن : یعنی چون وجوه تجارب معلوم گشت اول در تهذیب اخلاق خویش باید کوشید. ( کلیله و دمنه ). معلوم گشت که سخن ایشان فاسد است. ( کشف الاسرار ج 2 ص 537 ). علت آن است که وقتی سخنی می گوید ورنه معلوم نگشتی که دهانی دارد.سعدی.و رجوع به معلوم گردیدن شود.
فرهنگ فارسی
معلوم گردیدن : یعنی چون وجوه تجارب معلوم گشت اول در تهذیب اخلاق خویش باید کوشید .