مشخش

لغت نامه دهخدا

مشخش. [ م َ ش َ ] ( فعل نهی ) منع از لخشیدن ، یعنی ملخش چه شخشیدن به معنی لغزیدن و لخشیدن آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ). کلمه ٔنهی ، یعنی نلغز و نلخش. ( ناظم الاطباء ) :
یکی بهره را بر سه بهر است بخش
تو هم برسه بخش هیچ برتر مشخش.ابوشکور ( از گنج بازیافته ص 29 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم