مستنکف

لغت نامه دهخدا

مستنکف. [ م ُ ت َ ک ِ ] ( ع ص ) استکبارکننده و متکبر. ( از اقرب الموارد ). || امتناع کننده از روی ابا و استکبار. ( از اقرب الموارد ). ممتنع. آبی. نه گوینده. و رجوع به استنکاف شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - سر باز زننده و خودداری کننده از انجام کاری . ۲ - کسی که از رؤیت احضاریه یا حکم قرار دادگاه خودداری کند.

فرهنگ عمید

سرپیچی کننده.

فرهنگ فارسی

سرباززننده وخودداری کننده ازکاری ازروی تکبروبزرگ منشی
استکبار کننده و متبکر

ویکی واژه

سر باز زننده و خودداری کننده از انجام کا
کسی که از رؤیت احضاریه یا حکم قرار دادگاه خودداری کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم