مستنکف. [ م ُ ت َ ک ِ ] ( ع ص ) استکبارکننده و متکبر. ( از اقرب الموارد ). || امتناع کننده از روی ابا و استکبار. ( از اقرب الموارد ). ممتنع. آبی. نه گوینده. و رجوع به استنکاف شود.
فرهنگ معین
(مُ تَ کِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - سر باز زننده و خودداری کننده از انجام کاری . ۲ - کسی که از رؤیت احضاریه یا حکم قرار دادگاه خودداری کند.
فرهنگ عمید
سرپیچی کننده.
فرهنگ فارسی
سرباززننده وخودداری کننده ازکاری ازروی تکبروبزرگ منشی استکبار کننده و متبکر
ویکی واژه
سر باز زننده و خودداری کننده از انجام کا کسی که از رؤیت احضاریه یا حکم قرار دادگاه خودداری کند.