مرگاب

لغت نامه دهخدا

مرگاب. [ م َ ] ( اِ مرکب ) مرگ آب. آبی که پیش از درو به مزرعه می دهند. آب که بار آخر به کشت دهند که پس از آن غله یا صیفی بخشکد یا برسد و دیگر محتاج آب نباشد. آب آخر حاصل که پس از آن حاصل خشک و درو می شودو دیگر محتاج آب نیست. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

مرگ آب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال رابطه فال رابطه فال ای چینگ فال ای چینگ