دانشنامه اسلامی
قرشی حنفی مصری مؤلف «الجواهر المضیئة» نام وی را احمد و ولادتش را در (620ق) ذکر کرده است؛ اما به روایت مشهور، محمد نام داشت و در (623ق) در لارَندة آسیای صغیر دیده به جهان گشود.
مولانا به او بسیار علاقه مند بود و وی را از لحاظ جسمی و روحی، شبیه ترین افراد به خود می شمرد. بهاءالدین ولد، مانند پدرش، به شمس تبریزی بسیار ارادت داشت و در سفری که برای دلجویی و آوردن وی به فرمان مولانا به دمشق رفت، از این شهر تا قونیه پیاده در رکاب شمس دوید و شمس را به شیخی خود برگزید. سلطان ولد با صلاح الدین زرکوب (متوفی 657ق) نیز مجالست داشت و با وجود عامی بودن صلاح الدین، به او ارادت می ورزید و برخی از دقایق عرفانی را از وی آموخت.
بهاءالدین دو کنیز به نام های نصرت خاتون و سنبله خاتون داشت که از اولی چلبی شمس الدین امیرعابد و از دومی چلبی صلاح الدین امیرزاهد و حسام الدین امیرواجد، زاده شدند.
بهاءالدین سلطان ولد به فارسی، عربی، ترکی و یونانی شعر می سرود و «ولد» تخلّص می کرد. در ولدنامه (ص394) تصریح کرده است که ترکی و رومی یونانی را درست نمی داند اما به فارسی و عربی بهتر سخن می گوید.
اندیشۀ او کم و بیش مانند پدرش بود، اما هیچ گاه به پایۀ کمال مولانا نرسید. سخنان بهاءالدین نیز بیان همان مطالب مولوی است؛ چنان که در ولدنامه (ص32) می گوید: می خواهد تا احوال مولانا و یاران او را به مریدان تفهیم کند. آثاری نیز که از او باقی مانده، به تقلید و پیروی از آثار مولاناست، چنان که خود در ولدنامه (ص43) و رَباب نامه (ص21) به این موضوع اشاره کرده است. این آثار عبارت اند از: