لغت نامه دهخدا
ابوالعتاهیه. [ اَ بُل ْ ع َ ی َ ] ( اِخ ) ابواسحاق اسماعیل بن قاسم بن سویدبن کیسان العنزی بالولاء العینی. معروف به ابی العتاهیه شاعر مشهور. مولد او به عین التمر شهرکی به حجاز نزدیک مدینه است و بعضی گفته اند از اعمال سقی الفرات. و یاقوت حموی در کتاب المشترک گوید: از عین التمرنزدیک انبار است. منشاء او کوفه و مسکن وی بغداد بود. وی سفال فروشی داشت و بمحبت عتبه کنیزک امام مهدی مشهور بود و بیشتر تغزلات وی راجع بدان زن است. ابوالعباس مبرد در کامل آرد که ابوالعتاهیه هرسال به مهدی بنوروز و مهرجان از معمولات خویش هدیه فرستادی ، باری سفالینه ای بحضرت خلیفه ارسال داشت و در آن جامه نرم ببوی خوش کرده و در حواشی آن این دو بیت نگاشته :
نفسی بشئی من الدنیا معلقة
اﷲ و القائم المهدی یکفیها
انی لایاس منها ثم یطمعنی
فیها احتقارک بالدنیا و ما فیها.
و مراد او از شی دنیا عتبه جاریه بود. خلیفه عتبه را بدو فرستادن خواست کنیزک زاری کرد و گفت ای امیر مومنان آزرم و نیکو بندگی من فراموش کردی و مرا بمردی زشت روی کوزه گر که نان از طریق شعر بدست آرد فرستی و خلیفه بر او ببخشید و گفت سفالینه وی را از نقدینه انباشته بوی دهند او به کتاب گفت قصد خلیفه انباشتن به دینار بود گفتند ما ندانیم آنرا به دراهم پرکنیم و اگر خلیفه صریح بگفت بزر بدل سازیم و این اختلاف یکسال بکشید. عتبه گفت اگر این عاشق در عشق خویش دروغزن نبود یکسال در کار تبدیل درهم بدینار نمی گذاشت و مرا فراموش نمی کرد. و او را مدایحی است در حق خلیفه و عمروبن العلا و از مولدین و در طبقه بشار و ابی نواس است. و در زهد نیز وی را اشعار بسیار است و در سال 211 یا 213 هَ. ق. به بغداد درگذشت و گور او بنهر عیسی رویاروی قنطرةالزیاتین است. رجوع به ابن خلکان و رجوع به تاریخ بیهقی ص 238 و حاشیه آن شود.