تلخ زبان

لغت نامه دهخدا

تلخ زبان. [ ت َ زَ ] ( ص مرکب )آنکه به درشتی و تلخی سخن گوید. ( ناظم الاطباء ). تلخ پاسخ و تلخ گفتار. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) :
باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود
تلخی می نمک تلخی بادام شود.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

آنکه به درشتی سخن گوید . تلخ پاسخ و تلخ گفتار .

دانشنامه عمومی

تلخ زبان ( نام علمی: Helminthotheca echioides ) نام یک گونه از تیره کاسنیان است.
تلخ زبان (سرده). تلخ زبان ( نام علمی: Helminthotheca ) نام یک سرده از تیره کاسنیان است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم