لغت نامه دهخدا
بطعم شکّر بودم بطبع ماذریون
چنان شدم که ندانم ترانگبین از ماز.مجلدی.صد خروار برنج و صد خروار خرما و صد خروار عسل و ناردان و چندین هزار مرغ سمن و چندین مغز بادام وترانگبین و کشمش همه بر شتران بار کرد. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ). و مَن و سَلْوی ̍ ازبرای ایشان بخواست ، و آن ترانگبین است و سمانه. ( مجمل التواریخ ).